مادرم رفت

ساخت وبلاگ

سلام . نمی‌دونم چرا امروز یاد اینجا افتادم .شاید چون نیاز به حرف زدن داشتم .مهمترین خبر زندگیم اینه که امروز میشه ۲ ماه که مادرم رفته . کرونا مادرمو ازم گرفت . هنوز باورم نمیشه .گاهی اوقات منتظرشم بهم زنگ بزنه .اینقدر این مدت منتظر تماسش بودم که دیروز خوابش دیدم . خواب دیدم بهم زنگ میزنه و من از خوشحالی نفسم بند اومده و گریه میکنم گوشیم جواب میدم و صداش می‌شنوم ولی یکدفعه از خواب پریدم . 

یعنی روحش منو میبینه ؟؟؟یعنی دیده که منتظر تماسشم اومده تو خواب بهم زنگ زده؟؟؟

خدایا مرگ یعنی چی ؟ اصلا نمی‌فهمم یعنی چی که مادرم دیگه نیست ها ؟؟؟

خدایا اگه قرار بود بمیریم ‌‌پس چرا بدنیا اومدیم ؟ اومدیم که چی بشه آخه ؟

این بود همه ی خواسته ت خدا ؟؟؟

ای کاش قدر مامانم بیشتر می‌فهمیدم و تا زنده بود رو سر میذاشتمش که الان حسرت نخورم .

خدایا اگه وجود داری منو ببر پیشش . اون الان تنهاست احساس تنهایی می‌کنه . تنهایی رو دوس نداشت . الان یعنی داره چیکار می‌کنه ؟؟؟ نمی‌ترسه تنهایی ؟؟

مرگ رو درک نمیکنم . باید خودم بمیرم تا بفهمم مرگ یعنی چه .

یعنی چی که لباسای مامانم تو کمدش هست و خودش نیست ؟

هنوز بوی تنش روی لباساش هست .خدایا واقعا چرا اینکار کردی؟ اصلا تو وجود داری ؟ اگه وجود داری دارم ازت میپرسم چراااا ؟ 

چرا گذاشتی اینطوری بشه ؟

آخ مادر داغت سرد نمیشه چه کنم منه بیچاره ؟ 

میدونی مامان من از این ناراحتم که تو زندگیت سختی های زیادی کشیدی . چرا سهم تو از زندگی سختی کشیدن بود و آخرشم اینقدر زود بری ؟

عدالتی وجود نداره تو این دنیا اصلاااااا .

زندگی به بی رحمانه ترین حالت ممکن داره میگذره و خدا نیستش . کجاست پس ؟ چرا نمیبینمش؟

حرفام...
ما را در سایت حرفام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7gole768 بازدید : 76 تاريخ : چهارشنبه 7 ارديبهشت 1401 ساعت: 16:51