بودجه دقیقا کجایی؟؟؟؟

ساخت وبلاگ
پارسال خرداد ماه رفته بودم قم حرم حضرت معصومه....اونجا با یه دختر خانمی اشنا شدم اهل تهران بودن....دختر خوب و خوش مشربی بود.....پرستار بود توی بیمارستان تهرانپارس بنظرم کار میکرد(دقیقا نمیدونم ولی یادمه انگار گفت تهران پارس بخش خصوصیش)....فارق التحصیل دانشگاه شهید بهشتی بود.....من همش میگفتم خوشبحالش....البته خیلی وقت پیشا کنکور داده بود .تقریبا 27سالش بود....طوریکه از حرفاش متوجه شدم معلوم بود خانواده ی سرشناس و پولداری هستند...دختری نبود که الکی پز بده چون کسیکه پز بده ازش معلومه....اتفاقا یه دختر دیگم جفتمون بود اون پز میداد قشنگ مشخص بود نصف حرفاش الکین....دختر تهرانیه از این خانواده هایی بود که کله خونواده درس خونده و دکتر هستن و فامیلاشونم همینطور.....یچیزی که برام جالب بود این بود که دختره با نامزدش اومده بود زیارت....گفت فقط بهم محرم هستیم یعنی صیغه ی محرمیت بینمون هست ولی با همدیگه همه جا میریم و مسافرتم میریم....یعنیا من ایطورشدم....گفتم بابا خوشبحالتون والا ما که دختر پسرامون عقدم باشن زیاد نمیزارن با هم باشن و جایی برن مسافرت چه برسه اینکه فقط صیغه محرمیت بینشون باشه.....گفت نه اتفاقا ما صیغه محرمیت که بینمون باشه کار ندارن بهمون...بابا ای ول چه باحال خخخخ.بیچاره دختر پسرای ماها که چقد خانواده ها زجرشون میدن حتی وقتی عقد باشند...چقد فرهنگ ها متفاوته واقعا....از دانشگاه ها و امکانات تهران واسم یکم گفت....من فقط تو دلم حسرت میخوردم....واقعا انگار زندگی و امکانات همش فقط تو تهرانه.....درسته که پایتخته و باید خیلی بهش برسن اما باور کنید ماها هم ادمیم....ماهایی که جنوب کشوریم....بخدا ما هم دلمون امکانات عالی میخاد....ما یه کتابخونه که میریم درست و حسابی امکانات نداره و وقتیم به کتابدار میگیم چرا اینطوره؟؟؟؟میگه بودجه نیست مقصر ما نیستیم که....من نمیدونم این بودجه دقیقا کجاست؟؟دقیقا خرج چیا میشه که همیشه ی خدا کمه؟؟بودجه جان کجایی؟؟؟؟دقیقا کجایی؟؟؟؟؟....نه فقط کتابخونه ها ماها حتی مدرسه هامونم درست و حسابی نیست بخدا.....من از اول دبیرستان تا خوده پیش دانشگاهی که خرداد تموم شد یادم نمیاد مدرسه هایی که میرفتم یه سالنه درست حسابیه مثلا بسکتبال داشته باشن....اصلا سالن بسکتبال پیشکش.....یه سالن ورزشیه متوسط که بشه توش دویدم نداشتن....یه ابسرد کنه درست حسابیم نداشتن....اگرم داشتن یا خراب بود یا ابش گرم بود و تصفیه نشده و بدمزه....چه روزایی که وقتی بطری اب یخ رو فراموش میکردم با خودم ببرم مدرسه و دوستامم گاهی اب نداشتن از تشنگی توی تابستون از ظهر تا عصر تو مدرسه یه قطره ابه خنک گیرم نمیومد و گاهی مجبور بودم ابه گرمه لوله رو بخورم....چه روزایی که با گرما درس خوندیم...نه که کولر نداشته باشیما...داشتیم اما طبق معمول بادش زیاد خنک نبود  و خراب بود و طبق معمولم بودجه نبود تا ما کولر جدید داشته باشیمو درست و حسابی بشینیم سر کلاس.اون کولره بدرد نخور چطور باید کفافه یه کلاس 30 و خورده ای نفره رو  توی اون هوای گرم میداد؟   دلم میگیره از این همه تبعیض...دلم میگیره که معلوم نیست بودجه خرج چیا میشه که به ماها نمیرسه و همیشه کمه....نمیگم تهران همه ی مدرسه هاش امکانات عالی دارن من میگم بودجه کجاست دقیقا؟؟؟؟؟؟کجاس که همیشه کمه؟خرج چی میشه اخه؟؟؟ما جنوبیا با بدبختی درس خوندیم.....در صورتیکه بیشتره سرمایه ی کشور از جنوبه اما خرجه خوده جنوبیا نمیشه...هم امکاناتمون همیشه کم بود هم خانواده هامون متوسطه رو به پایین بودن....سختی کشیدیم واقعا....شاید هیچوقت یه تهرانی یا مثلا اصفهانی حرفای ما رو درک نکنه چون تجربه اش نکرده(البته نه همشون)....اما منی که تجربش کردم خوب میدونم با سختی و محرومیت درس خوندن و دم نزدن یعنی چی.....میدونم که ادم با سختی هاست که بزرگ میشه  اما اخه تا کی؟؟تا اخر عمر؟؟؟؟بخودم میگم من باید کاری کنم که بچم مثله من سختی نکشه اما چطور؟؟؟؟اخه انگار سختی و بدبختی ارثیه.....هعععی....بازم میگیم شکر....خدا کمک کنه واسه یه اینده ی بهتر...

حرفام...
ما را در سایت حرفام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7gole768 بازدید : 114 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 1:51